زير پاي آسمان
دلم گرفته به عمق عالم و به پهنای هستی.خسته ام اززندگی،ازنگاه، ازحرف ،
....،وحتی از سکوت.
دلم تنگه برای بچگی ،برای خوابهای رنگی،قصه های شاهزاده و پری،
برای شادی های کودکانه،شماردن ستاره ها،برای بیخیال زندگی کردن.
دلم گرفته از زندگی،از همه آدمهای بی وفا ،پر شدم از دروغ و دلم لک زده
برای یک لحظه پرواز با خیال.
بچه که بودم کارم همیشه پرواز کردن با خیالاتم بود،یه عالمه آرزوهای نرم و
قشنگ ،یه دنیا شادی فقط با یه پرواز ساده .
دلم گرفته است از همه،از زمین،از آسمان،آدمها که جای خود دارن تو این
دلتنگی.
دنیام زشت شده،یه دنیای سیاه که توش حتی یه فانوسم نیست تا بفهمم قدم بعدی
کجاست.
بچه که بودم قصه مرغ آمین را خیلی دوست داشتم،دلم می خواست مرغ آمین
باشم تا یه عالمه آرزو براورده کنم،اما الان چشم انتظار مرغ آمینم تا بیاد
و دلتنگیهام را مسافر باد کنه.خیلی وقته منتظرم اما انگاری نیست.مرغ آمین
بچگیها هم با کودکیهام همراه شدورفت.
دنبال شقایق زندگی می گردم ولی ..........
بهانه های زندگی را یکی یکی دارم صدا می زنم اما نیست که نیست.
مانده فقط سیمرغ که به دنبال پرش تمام وجودم را زیرو رو کردم تا آتش بزنم
وبا فریاد صداش کنم،اما انگاری سیمرغم دروغه مثل همه دروغهای زندگیم.
دلم یه تکیه گاه می خواد تا سرم را بهش تکیه بدم و براش از دل تنگیها بگم و
قطره قطره اشک بریزم.
دلم یه قلب می خواد تا همراه قلب شکستم بشه و کمکش کنه تا بتپه.دلم یک
دست گرم می خواد که با گرماش برام از قصه های شاه و پری بگه.
می خوام به مرغ آمین،به وجود شقایق و بودن سیمرغ دلببندم.می خوام زندگی
کنم اما...........
اينجا
پراست از بوي ِ الكل
اينجا
صبح مي شود
!
آدم ها مي آيند و مي روند
و خورشيد كه مي رود
مثل دنياي كوچك من نيست)
همه نگاه ها ازآدم فرار مي كنند
اينجا
اينجا
اينجا درست زير پاي آسمان است